دل زخم تو را سپر ندارد
دل زخم تو را سپر ندارد
دل زخم تو را سپر ندارد
دل زخم تو را سپر ندارد
دل زخم تو را سپر ندارد
دل زخم تو را سپر ندارد
دل زخم تو را سپر ندارد
دل زخم تو را سپر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
آماج تو جز جگر ندارد
شرط است که بر بساط عشقت
شرط است که بر بساط عشقت
شرط است که بر بساط عشقت
شرط است که بر بساط عشقت
شرط است که بر بساط عشقت
شرط است که بر بساط عشقت
شرط است که بر بساط عشقت
شرط است که بر بساط عشقت
آن پای نهد که سر ندارد
آن پای نهد که سر ندارد
آن پای نهد که سر ندارد
آن پای نهد که سر ندارد
آن پای نهد که سر ندارد
آن پای نهد که سر ندارد
آن پای نهد که سر ندارد
آن پای نهد که سر ندارد
وین طرفه که در هوای وصلت
وین طرفه که در هوای وصلت
وین طرفه که در هوای وصلت
وین طرفه که در هوای وصلت
وین طرفه که در هوای وصلت
وین طرفه که در هوای وصلت
وین طرفه که در هوای وصلت
وین طرفه که در هوای وصلت
آن مرغ پرد که پر ندارد
آن مرغ پرد که پر ندارد
آن مرغ پرد که پر ندارد
آن مرغ پرد که پر ندارد
آن مرغ پرد که پر ندارد
آن مرغ پرد که پر ندارد
آن مرغ پرد که پر ندارد
آن مرغ پرد که پر ندارد
عشق تو چو چنبر اجل شد
عشق تو چو چنبر اجل شد
عشق تو چو چنبر اجل شد
عشق تو چو چنبر اجل شد
عشق تو چو چنبر اجل شد
عشق تو چو چنبر اجل شد
عشق تو چو چنبر اجل شد
عشق تو چو چنبر اجل شد
کس نه که بر او گذر ندارد
کس نه که بر او گذر ندارد
کس نه که بر او گذر ندارد
کس نه که بر او گذر ندارد
کس نه که بر او گذر ندارد
کس نه که بر او گذر ندارد
کس نه که بر او گذر ندارد
کس نه که بر او گذر ندارد
در درد توام، تو فارغ از من
در درد توام، تو فارغ از من
در درد توام، تو فارغ از من
در درد توام، تو فارغ از من
در درد توام، تو فارغ از من
در درد توام، تو فارغ از من
در درد توام، تو فارغ از من
در درد توام، تو فارغ از من
کس دردی ازین بتر ندارد
کس دردی ازین بتر ندارد
کس دردی ازین بتر ندارد
کس دردی ازین بتر ندارد
کس دردی ازین بتر ندارد
کس دردی ازین بتر ندارد
کس دردی ازین بتر ندارد
کس دردی ازین بتر ندارد
خاقانی از آن توست دریاب
خاقانی از آن توست دریاب
خاقانی از آن توست دریاب
خاقانی از آن توست دریاب
خاقانی از آن توست دریاب
خاقانی از آن توست دریاب
خاقانی از آن توست دریاب
خاقانی از آن توست دریاب
کو جز تو کسی دگر ندارد
کو جز تو کسی دگر ندارد
کو جز تو کسی دگر ندارد
کو جز تو کسی دگر ندارد
کو جز تو کسی دگر ندارد
کو جز تو کسی دگر ندارد
کو جز تو کسی دگر ندارد
کو جز تو کسی دگر ندارد